Saturday, November 2, 2013

شهید مجید جناب الله وردی میثاقی


  شهید مجید جناب الله وردی میثاقی

جناب الله وردی میثاقی یکی از نه تن شهدای تبریز هستند که با آغوش باز جانبازی در سبیل حضرت بهاءالله را به جان خریدند. ایشان در سال ١٢٩٩ در ممقان متولّد شدند. پدرشان عزیزالله و مادرشان فاطمه جان نام داشتند. تا کلاس ششم ابتدایی را در ممقان به تحصیل گذراندند و سپس به کار کشاورزی پرداختند. در سال ١٣٣٢ با خانم پوراندخت سیاسی ازدواج نمودند. حاصل این وصلت پنج فرزند برومند است که چند تن از آنها ازدواج نموده اند و در ظلّ امر به خدمات باهره مألوف هستند. در همان سال ازدواج دو مرتبه به تحصیل رو آوردند و مدرک سیکل را در سال ١٣٣٥ و مدرک دیپلم را در سال ١٣٤١ به دست آوردند و سپس وارد دانشسرای تبریز شده و مدرک فوق دیپلم ادبیات را اخذ نمودند.

از همان اوائل جوانی سری پرشور در راه خدمات امر داشتند. در ممقان به عضویت محفل مقدّس روحانی درآمدند و در لجنات تابعه نیز به خدمات مألوف بودند. در سال های اوّلیه نوجوانی ، کشاورزی و بهره برداری از طبیعت دلپسند مورد علاقه ی ایشان بود. در سال ١٣١٩ در اداره آموزش و پرورش شهرستان آذرشهر مشغول به کار گردیدند و پس از مدّتی دوباره به کار کشاورزی پرداختند.

در سال ١٣٣٠ در شهرستان مشکین شهر وارد اداره آموزش و پرورش شدند و تا زمان گرفتاری در آنجا مشغول بودند. در تبریز در تشکیلات بهائی عضو مفید و ثابت قدم و در بین یار و اغیار مورد احترام بودند. افتخار عضویت لجنات مختلف از جمله لجنه ی معارف امری را داشتند. نمایندگی و ملاقات با احبّایی که در این برهه از زمان به زعم اولیای امور با آنکه در نهایت مظلومیت و وفا به خدمات دولتی و کشوری می پرداختند، خاری در چشم دولتیان بودند و مرتّب حکم اخراج آنها از ادارات دولتی می رسید، به عهده ی جناب الله وردی میثاقی بود. از زمان جوانی در اردبیل تعصّبات اعدا تضییقات شدیدی برای ایشان فراهم می نمود. در سال ١٣٥٩ پس از چهل سال که در اداره آموزش و پرورش به هدایت جوانان پرداخته و قلبی مملو از عشق به انسانیت و وحدت به نوع بشر داشتند متأسّفانه اخراج گردیدند.

در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ١٣٦٩ در ساعت شش بعد از ظهر در منزل مسکونی ایشان در تبریز جلسه ای برای ملاقات و توجیه احبّای اخراجی، که با دست تهی و بدون هیچ مجوّزی از کار در ادارات دولتی فقط به عنوان نام بهائی اخراج گردیده بودند، برقرار گردید. تعداد مدعوین ١٩ نفر بودند، از جمله جناب خاضعی شهید و جناب دکتر فرامرز سمندری در آن جلسه حضور داشتند. در همین زمان چند پاسدار وارد منزل شدند و با خشونتی غیر قابل توصیف نه نفر از احبّا از جمله جناب میثاقی و جناب خاضعی و جناب دکتر سمندری را دستگیر نمودند. غیر از این سه نفر بقیّه را تا دو روز بعد آزاد نمودند. محلّ اوّلیه زندان، شهربانی مرکز بود و احتمالاً همان شب به زندان تبریز منتقل شدند. ملاقات ها از طرف خانواده های نگران به طور مرتّب انجام می گرفت. آخرین ملاقات با مسجونین تبریز روز سه شنبه و دو روز قبل از شهادتشان واقع شد. بالاخره این وجود عزیز را همراه با سایر شهدا در تاریخ هفتم مرداد ماه ١٣٦٠ در زندان تبریز تیرباران نمودند. این نه نفر با استقامتی خارق العاده در حالی که بانگ فریاد « االله ابهی » زندان را می لرزاند، در مقابل گلوله های گرم اعدا چون برگ خزان به زمین ریختند. نحوه دفن ایشان مانند هشت نفر دیگر در گورستان وادی رحمت تبریز انجام شد. یادشان گرامی و روح پر فتوحشان حافظ دیگران باد.

 مأخذ: دارالانشای بیت العدل اعظم الهی. پروازها و یادگارها ، صفحه ٨١ ، تألیف ماه مهر گلستانه

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

شهید مجید جناب الله وردی میثاقی

Soheila Tavangar (سخن آشنا )

این پست را با کمال احترام و افتخار تقدیم جناب ایرج میثاقی فرزند بزرگوار شهید مجید جناب الله وردی میثاقی می نماییم .
امید و سهیلا توانگر

 

Mr. Allahverdi Misaghi was one of the nine Baha'is who was martyred in Tabriz . Born in the city of Mamaghan in 1920 . Mr. Misaghi became a member of its Local Spiritual Assembly. Later on the moved to Tabriz and became an active member of several Baha'i committees there. In 1980 Mr. Misaghi was fired from his job in the Ministry of Education because he was a Baha'i. He and eight other Baha'is were arrested in 1980 and spend several months in prison before their execution by firing squad on July 29 , 1981

نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است
هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی 

 جناب الله وردی میثاقی یکی از نه تن شهدای تبریز هستند که با آغوش باز جانبازی در سبیل حضرت بهاءالله را به جان خریدند. ایشان در سال ١٢٩٩ در ممقان متولّد شدند. پدرشان عزیزالله و مادرشان فاطمه جان نام داشتند. تا کلاس ششم ابتدایی را در ممقان به تحصیل گذراندند و سپس به کار کشاورزی پرداختند. در سال ١٣٣٢ با خانم پوراندخت سیاسی ازدواج نمودند. حاصل این وصلت پنج فرزند برومند است که چند تن از آنها ازدواج نموده اند و در ظلّ امر به خدمات باهره مألوف هستند. در همان سال ازدواج دو مرتبه به تحصیل رو آوردند و مدرک سیکل را در سال ١٣٣٥ و مدرک دیپلم را در سال ١٣٤١ به دست آوردند و سپس وارد دانشسرای تبریز شده و مدرک فوق دیپلم ادبیات را اخذ نمودند.

از همان اوائل جوانی سری پرشور در راه خدمات امر داشتند. در ممقان به عضویت محفل مقدّس روحانی درآمدند و در لجنات تابعه نیز به خدمات مألوف بودند. در سال های اوّلیه نوجوانی ، کشاورزی و بهره برداری از طبیعت دلپسند مورد علاقه ی ایشان بود. در سال ١٣١٩ در اداره آموزش و پرورش شهرستان آذرشهر مشغول به کار گردیدند و پس از مدّتی دوباره به کار کشاورزی پرداختند.

در سال ١٣٣٠ در شهرستان مشکین شهر وارد اداره آموزش و پرورش شدند و تا زمان گرفتاری در آنجا مشغول بودند. در تبریز در تشکیلات بهائی عضو مفید و ثابت قدم و در بین یار و اغیار مورد احترام بودند. افتخار عضویت لجنات مختلف از جمله لجنه ی معارف امری را داشتند. نمایندگی و ملاقات با احبّایی که در این برهه از زمان به زعم اولیای امور با آنکه در نهایت مظلومیت و وفا به خدمات دولتی و کشوری می پرداختند، خاری در چشم دولتیان بودند و مرتّب حکم اخراج آنها از ادارات دولتی می رسید، به عهده ی جناب الله وردی میثاقی بود. از زمان جوانی در اردبیل تعصّبات اعدا تضییقات شدیدی برای ایشان فراهم می نمود. در سال ١٣٥٩ پس از چهل سال که در اداره آموزش و پرورش به هدایت جوانان پرداخته و قلبی مملو از عشق به انسانیت و وحدت به نوع بشر داشتند متأسّفانه اخراج گردیدند.

در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ١٣٦٩ در ساعت شش بعد از ظهر در منزل مسکونی ایشان در تبریز جلسه ای برای ملاقات و توجیه احبّای اخراجی، که با دست تهی و بدون هیچ مجوّزی از کار در ادارات دولتی فقط به عنوان نام بهائی اخراج گردیده بودند، برقرار گردید. تعداد مدعوین ١٩ نفر بودند، از جمله جناب خاضعی شهید و جناب دکتر فرامرز سمندری در آن جلسه حضور داشتند. در همین زمان چند پاسدار وارد منزل شدند و با خشونتی غیر قابل توصیف نه نفر از احبّا از جمله جناب میثاقی و جناب خاضعی و جناب دکتر سمندری را دستگیر نمودند. غیر از این سه نفر بقیّه را تا دو روز بعد آزاد نمودند. محلّ اوّلیه زندان، شهربانی مرکز بود و احتمالاً همان شب به زندان تبریز منتقل شدند. ملاقات ها از طرف خانواده های نگران به طور مرتّب انجام می گرفت. آخرین ملاقات با مسجونین تبریز روز سه شنبه و دو روز قبل از شهادتشان واقع شد. بالاخره این وجود عزیز را همراه با سایر شهدا در تاریخ هفتم مرداد ماه ١٣٦٠ در زندان تبریز تیرباران نمودند. این نه نفر با استقامتی خارق العاده در حالی که بانگ فریاد « االله ابهی » زندان را می لرزاند، در مقابل گلوله های گرم اعدا چون برگ خزان به زمین ریختند. نحوه دفن ایشان مانند هشت نفر دیگر در گورستان وادی رحمت تبریز انجام شد. یادشان گرامی و روح پر فتوحشان حافظ دیگران باد.

 مأخذ: دارالانشای بیت العدل اعظم الهی. پروازها و یادگارها ، صفحه ٨١ ، تألیف ماه مهر گلستانه