Thursday, December 27, 2012

هدایت الله سیاوشی - شهدای ایران - شرح حال


هدایت الله سیاوشی - شهدای ایران - شرح حال 


هدایت الله سیاوشی
شهدای ایران - شرح حال

 




نام او هدایت الله و نام خانوادگیش سیاوشی، نام پدرش فرود و نام مادرش هویه، و روز تولّدش 15 خرداد 1331 شمسی در یزد بود. خانواده ی سیاوشی تا سال 1331 ساکن عدسیّه در کشور اردن بودند. در آن سال حسب الامر هیکل مبارک حضرت ولی امرالله باید به مقصد یزد فوراً حرکت می کردند. خانم سیاوشی ماه آخر بارداری را می گذراند. هرچه دوستان و آشنایان اصرار نمودند که از حضرت ولی امرالله پانزده روز مهلت بخواهد تا طفل متولّد شود، مادر گفته بود هر کس دستور حرکت داده خودش هم ما را حفظ خواهد نمود. بالاخره در چهاردهم خرداد ماه به یزد وارد شدند و روز بعد هدایت الله متولّد شد.
در سال 1357 در رشته ی ریاضی فارغ التّحصیل شد. سابقه ی خدمات امری و تشکیلاتی شهید مجید چنین گزارش شده است: عضویّت در لجنه ی جوانان کرمانشاه در سال 1346، کمک و مساعد در کارهای دفتری محفل کرمانشاه، عضویّت در لجنه ی جوانان شیراز، فعّالیّت مستمر در جابجایی و رسیدگی به ملهوفین واقعه ی سعدیّه ی شیراز 1357، عضویّت در لجنه ی ارتباط با اولیای امور بعد از انقلاب، مساعد هیئت معاونت، عضویّت در محفل روحانی شیراز در اردیبشت 1360. هدایت الله سیاوشی صاحب مغازه ی عینک سازی بود که بعداً مصادره گردید.
در غروب بیست و دوم مرداد ماه 1360 پس از اتمام جلسه ی محفل روحانی به مغازه ی یکی از احبّا به نام علی مستقیم رفت و تا ساعت 11 شب آنجا بود. در هنگام مراجعت همراه دو نفر از احبّا به اتومبیل گشت کمیته ی انقلاب برخورد نمود و مأمورین از آنها کارت شناسایی خواستند. هنگام ارائه ی کارت، مأمورین متوجّه شدند که آنها بهائی هستند. آن وجودات بی گناه را بازداشت کردند و به بازداشتگاه کمیته بردند. در موقع حرکت اتومبیل جناب سیاوشی از ترس آنکه مأمورین به خانه و مغازه ی او دسترسی پیدا کنند، دسته ی کلید را از اتومبیل به خارج پرتاب کرد که او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و مجبور به پیدا کردن کلیدها نمودند. پس از آنکه به کمیته رسیدند بعد از بازجویی های اوّلیّه متوجّه شدند که ایشان عضو هیأت مساعدین هستند. در ساعت چهار صبح، همراه دو مأمور به خانه ی او رفتند و منزل را بازرسی کردند و بسیاری از اوراق و کتب را همراه خود بردند. در هجده روز اوّل او را در سلول انفرادی زندان سپاه پاسداران محبوس و سپس به زندان عادل آباد منتقل نمودند.
در خاطرات مادر رنج برده اش چنین می خوانیم: « هدایت در ملاقات ها سرحال و خندان بود و با محبّت و لبخندش باعث تقویّت روحیّه ی من می شد. در زندان عادل آباد که بود لوحی از حضرت عبدالبهاء مربوط به سجن و مصائب آن رونویسی کردم و برای او ارسال داشتم. در ملاقات های بعدی گفت: « عجب لوح زیبایی بود مادر! مطمئن باش که تا آخر خط ایستاده ام.»
بعد از اینکه جناب سیاوشی از حکم اعدامش مطّلع شد، چون وزن سنگینی داشت و به 105 کیلوگرم می رسید، زندانیان همبند با او شوخی می کردند که اگر قرار است تو را با طناب اعدام کنند طناب پاره خواهد شد. هدایت الله گفت: « اگر قرار باشد مرا با طناب اعدام کنند، جمال مبارک به ریسمان مقاومت می دهد که مرا نگه دارد.» در ساعت یازده صبح یازدهم دی ماه حکم اعدام را به او اطّلاع دادند. به سلول خود بازگشت، ناهار خورد و بهترین لباس خود را در بر نمود، با زندانیان خداحافظی نمود و با روحیّه ای عالی به سوی مشهد فدا شتافت.
تشییع جنازه در حضور شانزده نفر از احبّا در حالی که مشایعین بسیار در پشت در گلستان اجتماع نموده بودند، به طریقه ی بهائی انجام گرفت. پس از شهادت به خانواده ی ایشان نامه ای دادند که گواهی کنند جسد به آنها تحویل داده شده تا در رسانه های گروهی عنوان نشود که جسد بهائیان را تحویل نمی دهند. مادر گفت: « پسرم به خاطر بهائی بودن اعدام شد و هیچ گناه دیگری نداشت.» مأمورین شدیداً تحت تأثیر واقع شدند. آن جوان نازنین در تاریخ یازدهم دی ماه 1361 (اوّل ژانویه ی 1983) در شهر شیراز با طناب دار اعدام گردید.

تلخیص و اقتباس از نامه های دوستان.
مأخذ: دارالانشای بیت العدل اعظم الهی.
پروازها و یادگارها، صفحه 135، تألیف ماه مهر گلستانه.


------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 
Mehdi Farazi

  •  امشب حدیث عشق تو تفسیر می شود
    مهتاب از این معاشقه دلگیر می شود

    گفتم به شب همی که صدایش مزن مزن
    او بند را گشوده ، بسی دیر می شود

    او را صدا مزن ، که از این دامگه پرید
    عاشق کجا به بند تو زنجیر می شود

    او را صدا مزن که به افلاک رفته است
    او کی اسیر خاک و زمین گیر می شود

    او را صدا مزن که به همراه مرغ عشق
    بالا نشین معبد تکبیر می شود

    او را صدا مزن ، که رهائی روح او
    تا صبحدم نگشته جهانگیر می شود

    او را صدا مزن که همین مشت خاک سرد
    در بستر زمانه اساطیر می شود

    او را صدا مزن که ز هجران او دلم
    با درد و رنج فاجعه تسخیر می شود

    گل واژه های عشق ز لب های سرد او
    با این سکوت شب زده تفسیر می شود

    شب شِکوِه می کند ز پلیدی روزگار
    وجدان شب از این همه تحقیر می شود

    آلوده پیکر است جهان خراب ما
    با خون عاشق است که تطهیر می شود.

    ابیاتی از شعر جناب منصور نبیلی

    روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد.




Wednesday, December 19, 2012

آيا ناظري هست كه نظاره كند ما را؟ هل من ناظر ينظرنا؟


آيا ناظري هست كه نظاره كند ما را؟ هل من ناظر ينظرنا؟ 
چند سال پيش در ايرا ن، همه اعضاء يك خانواده بهائي توسط مسلمانان متعصب، به وضع فجيعي به قتل رسيده و شهيد شدند. در اين جنايت آشكار، متعصبان مسلمان، به مردان و زنان وحتي كودكان شير خوار نيز رحم نكردند 
بطوري كه در عكس ديده ميشود، سر بريده و خون آلود پدر خانواده روي سينه در كفنش نمايان است و به مادر و دختر و بچه هاي خرد سال و شير خوار نيز رحم نكرده اند 



در بالاي صحنه اين عكس، يكي ازمنسوبين يا بازمانگان اين جنايت آشكار، با دست هاي بر زانو، ناظر اين صحنه دلخراش است ،( فقط دست ها ديده ميشود).... يا بهي الابهي
اي اهل انصاف، آيا " هل من ناظر ينظرني" به جاي " هل من ناصر ينصرني" تحقق نيافته است؟




Monday, December 17, 2012

عشق ، عقل ،عدل : راستی حقیقت چیست ؟- شهیدانی که در راه آزادی عقیده تا پای جان ایستادند

                                                                                                                                                        

عشق ، عقل ، عدل : راستی حقیقت چیست ؟




شهیدانی که در راه آزادی عقیده تا پای جان ایستادند


این حزب از خلیج اسما گذشته اند و بر ساحل بحر انقطاع خرگاه برافراشته اند. ایشان صد هزار جان رایگان نثار نمایند و بمااراده الاعدا تکلم ننمایند. باراده الله متمسکند و از ماعندالقوم فارغ و آزاد. سر دادند و کلمه نالایقه نگفتند. این حزب به سلاح محتاج نه! چه که کمرِ همت لاجل اصلاح عالم بسته اند. در اصطبار به مقامی رسیده اند که کشته شده اند و نکشته اند. مع آنکه بر مظلومهای ارض وارد شد آنچه تاریخ عالم شبه آن را ذکر ننموده و چشم امم مثلش را ندیده
 
 حضرت بهاالله ***


 ******************************************************


عشق ، عقل ، عدل : راستی حقیقت چیست ؟





من خواب دیده ام بشریت نو خواهد شد من خواب دیده ام کبوترانی که رفته بودند تا رد پای زیتون را تهجی کنند، باز خواهند گشت، با پروانه هایی که در ململ احساس پر می زنند. من خواب دیده ام عشق بین همه ما تقسیم خواهد شد، و روزی همه دوشیزگان در رودخانه آزادی، آبتنی خواهند کرد. من خواب دیده ام که سیمرغ با تمام زیبایی ها بر روی شاخه درختی خواهد نشست، و ما خواهیم توانست با چشم های خواب آلودمان رویای بی نهایت را
مکاشفه کنیم. من خواب دیده ام بارانی بر ما خواهد بارید که ما در شستشوی آن همه زن خواهیم شد. سوگند به ماد، سوگند به آتش، سوگند به دود، سوگند به سپیده مه آلود! که آزادی باز خواهد گشت در حلقه دخترانی که شکوفه سیب بر گیسوان دارند. ***********************************
این حزب از خلیج اسما گذشته اند و بر ساحل بحر انقطاع خرگاه برافراشته اند. ایشان صد هزار جان رایگان نثار نمایند و بمااراده الاعدا تکلم ننمایند. باراده الله متمسکند و از ماعندالقوم فارغ و آزاد. سر دادند و کلمه نالایقه نگفتند. این حزب به سلاح محتاج نه! چه که کمرِ همت لاجل اصلاح عالم بسته اند. در اصطبار به مقامی رسیده اند که کشته شده اند و نکشته اند. مع آنکه بر مظلومهای ارض وارد شد آنچه تاریخ عالم شبه آن را ذکر ننموده و چشم امم مثلش را ندیده
حضرت بهاالله***
 
  Unlike · · Share · April 26
 
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=6zxfzyK9qAM#!
    اذيت و آزار بهاييان ايران و شهداي ايران
  • Soheila Mazloumi زنده سوزاندن یک زن و شوهر بهائی روستایی *
    مولانا چه زیبا گفته:
    گر در آتش رفت باید چون خلیل،،،
    ور چو یحیی می کنی خونم سبیل،،،
    ور چو یوسف چاه و زندانم کنی،،،
    ور ز فقرم عیسی مریم کنی،،،،
    سر نگردانم از تو من،،،،،،،،
    بهر فرمان تو دارم جان و تن،،،
    ترک مال و ترک نام و جان و تن،،،
    در طریق عشق اول منزل است،،، *http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=_7G42jp3tw8
  • Soheila Mazloumi گر بسوزند دو صد بار ز پا تا به سرم،،،
    به تو مشغول چنانم که ز خود بی خبرم،،،

    دیده برداشتن از روی توام ممکن نیست،،،
    بی جمالت چه کنم نور ندارد بصرم،،،

    ای مسیحای دلِ مردۀ مجروح دلان،،،
    زنده فرما تو به انفاس نسیم سحرم،،،

    نائی عشق ندانم چه نوائی در من،،،
    می نوازد که من از پردۀ هستی به درم،،،

    همچو پروانه ز شوق رُخت ای شمع مراد،،،
    آتش عشق همی می جهد از بال و پَرم،،،

    چشم پُر ناز تو از هر مژه، ای مونس دل،،،
    می زند دم به دم اندر رگ جان، نیشترم،،،

    سر و جان لایق خاک قدمت نیست ولی،،،
    ز سر کوی تو من سر ز خجالت نبرم!!! *http://www.youtube.com/watch?v=YOvMS-ALtVE&feature=relmfu
    جناب محمّد موحّد یکی از علمای اسلام بودند که قبل از انقلاب اسلامی ایران به دیانت
    بهائی ایمان آوردند و بعد از انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند ------------------...
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?v=lzbXIv8AiG4&feature=related
    جناب محمّد موحّد یکی از علمای اسلام بودند که قبل از انقلاب اسلامی ایران به دیانت
    بهائی ایمان آوردند و بعد از انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. http://www.bahai/-...
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=UHuwc8q6al0#!
    شرح شهادت جناب سلیمان خان تبریزی شعر : جناب هوشمند فتح اعظم با صدای ایراندخت عنایتی Sham Adjin Words by Houshmand Featheazam
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?v=hvH2xEwkKHU
    یادته گفتی و گفتم شعری از خانم هما میرافشار
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?v=6scvVC63Y_4&feature=BFa&list=PL6D91750E11889F46
    حضرت بهاءالله مي فرمايند : مشاهده نمائید در نفوسیکه در هر سنه بر مظلومیت سیّدالش
    هداء روح ماسواه فداه و اصحاب او نوحه و ندبه می نمایند و بر ظالمان لعنت می کنن...
  • Soheila Mazloumi http://www.youtube.com/watch?v=VP8WVPdxWdQ&feature=youtu.be
    جرم یاران چه بود ؟؟ اعتقاد به وحدت عالم انسانی ؟؟؟؟ اعتقاد به صلح عمومی ؟؟؟؟؟؟؟؟
    ؟ تساوی حقوق رجال و نس...اء ؟؟؟؟؟ دین باید مطابق عالم و عقل باشد ؟؟ اصول همه ...
  • Soheila Mazloumi بگوئيد : ای اهل عالم ، انصاف کجا رفته ؟ عدل چه شده ؟ آيا بصر و سمع از اهل مداين علم و حکمت محو گشته يا معدوم شده ؟ اگر موجود است چرا خود را از مقام اعلی و رتبه عليا و مقرّ اسنی منع نموده‌اند و محروم ساخته‌اند ؟ هر يوم آيات الهی به مثابه غيث هاطل نازل و هر ليل کتابی از امّ الکتاب ظاهر. اگر دعوی ايمان ننمائيد بأسی نبوده و نيست . مع تمسّک به حجج قبل و براهين بعد و تشبّث به آيات الهی و مظاهر لايتناهی چه شده از حجّتی که جميع حجج نزدش خاضع و برهانی که جميع براهين نزدش خاشع اعراض کرده‌ايد و انکار نموده‌ايد ؟ ای معشر علما ، به اسم حقّ بر مسند عزّت جالسيد و به ذکرش پيشوای خلق شده‌ايد و لکن از او غافل و معرض . تا کی در فراش غفلت مرده مانده‌ايد و به حبل انکار متمسّکيد ؟ يوم ، يوم اقرار است و يوم ، يوم اقبال . بگذاريد اوهامات و ظنون را و با افئده مقدّسه منزّهه به وجه اللّه ٣٠١ توجّه نمائيد ، لَعَمر محبوبی و محبوبکم لِوجه اللّه گفته می شود و محض محبّت القا می گردد . حاضر شويد و در هر يوم کتابی طلب نمائيد لِيَظهَرَ لکم ما مُنِعتم عنه باوهامکم و تُشاهدون ما تَحَوَّلَت عنه ابصارکم و تَسمَعون ما غَفَلَت عنه آذانُکم . آيا اگر اين بحر و امواجش انکار شود و اين شمس و انوارش مستور گردد به چه امری متمسّکيد و به چه حجّت و برهانی متشبّث ؟ لَعَمر ربّی و ربّکم ليس لاحدٍ مأمن ..... الّا بهذاالامرِ الّذی اَشرَق مِن افق مشيّة ربّنا و ربّکم .... آيات الهی جلد دوم
  • Soheila Mazloumi از وصالش جان عشاقان بسوخت
    وز فراغش نار دلها برفروخت
    بس بسوزد عاشق بی جان و سر
    هم ز هجر و هم ز وصلش ای پسر
    عشق آن باشد که جان فانی کنی
    جان و دل در ملک باقی افکنی
    سراین معنی شنو گربر پری
    تا به اسرار الهی پی بری
    ای بهاءالله٬ چه نارت بر فروخت
    خرمن هستی عشاقان بسوخت
    یک شرر از نار بر دلها زدی
    صد هزاران سدره بر سینا زدی
    تا که نارالله معنی را ز جان
    بنگرید و وارهید از قبطیان
    ای ذبیح الله ز قربانگاه عشق
    بر مگرد و جان بده در راه عشق
    بی سر و بی جان بیا در کوی یار
    تا شوی مقبول اهل این دیار
    از ملک بگذر هم از معراج جسم
    ای تو شاه جان و هم بهاج جسم
    بلبلی روحی تو بر گلزار روح
    باز میایی تو مهماندار روح.......

    (مثنوی مبارک)
  • Soheila Mazloumi لوح مريم هو
    مريما ، عيسيِ جان به لامكان عروج نمود . قفس وجود از طير محمود خالي ماند و بلبل قدم به صحراي عدم رونمود
    و عندليب الهي بر سدره رباني به خروش آمد . سرادق عزت بردريد و هماي رفعت از شاخسار بهجت برپريد .
    افلاكهاي بلند بر خاك تيره بنشس...ت و نعره ها از دل پردرد برخاست . آب گوارا به خون تبديل شد و صحن فردوس
    برين به خون آميخته . بلي تير قضاي الهي را سينه منير دوستان لايق و كمند بلاي نامتناهي را گردنِ عاشقان شائق . هر
    كجا خدنگي است بر صدر احباب وارد و هر جا غمي است بر دل اصحاب نازل گردد . عاشقان را چشمِ تَر بايد و
    معشوقان را ناز و كرشمه شايد . حبيب اگر صد ناله سرايد محبوب بر جفا بيفزايد . اگر شربت وصال خواهي تن به
    زوال درده واگر خمر جمال طلبي در وادي حرمان پاي نه . مريما حزن را به سرور، بچش و غم را از جام فرح در
    كش . اگر خواهي قدم در كوي طلب گذاري صابرباش و رخ را مخراش وآب از ديده مپاش و از بي صبران مباش
    پيراهن تسليم پوش و باده رضا بنوش و عالمي را به درهمي بفروش . دل به قضا در بند و به حكم قَدر پيوند ، چشم
    عبرت برگشا و از غير دوست در پوش كه عنقريب در محضر قدس ، حلقه زنيم و به حضرت انس رو آريم و از بربط
    عراق ، نغمه حجازي بشنويم و با دوست ملحق شويم . ناگفتني بگوييم و ناديدني ببينيم و ناشنيدني بشنويم و به آهنگ
    نور ، هيكل روح را به رقص آوريم و در حريمِ جان ، بزمِ خوشي بياراييم و از ساقيِ جلال ، ساغرِ جمال برگيريم و به
    ياد رخِ ذوالجلال خمرِ بي مثال در نوشيم . چشم را از آب پاك كن و دل را از حزن بروب و قلب را از غم فارغ نما و
    به آهنگ مليح برخوان:
    گرتيغ بارد دركوي آن ماه گردن نهاديم الحكم لله
  • Soheila Mazloumi https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=sYPLuGfkXh4
    مستی از هستی می دانی چرا مستی سرخوشی است خیام - می - یار - بهایی - مسیح - یوسف - نوح - اسلام
  • Soheila Mazloumi „مرد را دردي اگر باشد خوش است درد بي دردي علاجش آتش است ...
    " ... اين جام زهر هلاهل هرچند سرشار است ولي بمحبّت دوست شيرين و گوارا ... "
    ... ولكن محبّان كوي محبوب و محرمان حريم مقصود از بلا پروا ندارند و از قضا احتراز نجويند از بحر تسليم مرزوقند و از نهر تسنيم مشروب .
    رضاي دوست را بدو جهان ندهند و قضاي محبوب را بفضاي لامكان تبديل ننمايند .
    زهر بليات را چون آب حيات بنوشند و سمّ كشنده را چون شهد روح بخشنده لاجرعه بياشامند ،.“
  • Soheila Mazloumi „از زمان ظهور دیانت بابی و بهائی، بیش از 400 نفر از علما و روحانیون مسلمان به این دو ظهور جدید مؤمن گشته اند که شرح ایمان و خدماتی که پس از ایمان در راه انتشار کلام الهی انجام داده اند از عهده این مقاله خارج است. هر کدام از این وجودات نازنین بِنَفسِه از نوادر عصر خویش بوده و در راه گسترش آئین ربّانی مصدر خدمات بی شمار گردیده و متحمل بلایای لا تحصی گشتند.“
  • Soheila Mazloumi ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
    کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

    بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
    بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم


    زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
    وجدی نه که در گرد خرابات برآییم

    نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
    اینجا نه و آنجا نه که گوییم کجاییم

    حلاج وشانیم که از دار نترسیم
    مجنون صفتانیم که در عشق خداییم

    ترسیدن ما هم چو از بیم بلا بود
    اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

    ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
    گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

    ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
    بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

    دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز
    رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خداییم
  • Soheila Mazloumi از ابيات جمال قدم نازله در ايام سليمانيه كه مي فرمايند:

    گر خيال جان همي هستت بدل اينجا ميا ور نثار جان و سر داري بيا و هم بيار رسم ره اين است گر وصل بها داري طلب ور نباشي مرد اين ره دور شو زحمت ميار
  • Soheila Mazloumi
    از در درآمدی و من از خود بِدَر شدم
    گویی از این جهان به جهان دگر شدم

    گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

    صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

    گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
    ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم

    چون شبنم اوفتاده بُدَم پیش آفتاب
    مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

    دستم نداد قوّت رفتن به پیش یار
    چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

    تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
    از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

    من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت؟
    کاول نظر به دیدن او دیده‌ور شدم!

    او را خود التفات نبودش به صید من
    من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

    گویند روی سرخ تو «سعدی» چه زرد کرد؟
    اکسیر «عشق» در مِسَم آویخت زر شدم
  • Soheila Mazloumi گلزار تعاليم بهائي: صفحه ۸۳
    ( لوح سلطان - ص ١٩٧ الواح نازله بملوك ) ٩ - " نفسي كه لحب الله از نفسي برايد در عالم اثر عظيم دارد تا چه رسد ببلايا و رزايائي كه در سيبيل الله بر نفسي وارد شود "
    ٠ ( ص ٤٨ ج ٨ مائده اسماني ط ١٢١ بديع ) ١٠ - " چون مومنين و محبين بمنزله اغصان و اوراق اين شجره مباركه هستندلهذا هر چه بر اصل شجره وارد گردد البته بر فرع و اغصان و اوراق وارد ايد .





==========================================================================




„از زمان ظهور دیانت بابی و بهائی، بیش از 400 نفر از علما و روحانیون مسلمان به این دو ظهور جدید مؤمن گشته اند که شرح ایمان و خدماتی که پس از ایمان در راه انتشار کلام الهی انجام داده اند از عهده این مقاله خارج است. هر کدام از این وجودات نازنین بِنَفسِه از نوادر عصر خویش بوده و در راه گسترش آئین ربّانی مصدر خدمات بی شمار گردیده و متحمل بلایای لا تحصی گشتند.“


ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم


زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
وجدی نه که در گرد خرابات برآییم

نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه که گوییم کجاییم

حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم

ترسیدن ما هم چو از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز
رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خداییم


از ابيات جمال قدم نازله در ايام سليمانيه كه مي فرمايند:

گر خيال جان همي هستت بدل اينجا ميا ور نثار جان و سر داري بيا و هم بيار رسم ره اين است گر وصل بها داري طلب ور نباشي مرد اين ره دور شو زحمت ميار



از در درآمدی و من از خود بِدَر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم

چون شبنم اوفتاده بُدَم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

دستم نداد قوّت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت؟
کاول نظر به دیدن او دیده‌ور شدم!

او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو «سعدی» چه زرد کرد؟
اکسیر «عشق» در مِسَم آویخت زر شدم

  گلزار تعاليم بهائي: صفحه ۸۳
( لوح سلطان - ص ١٩٧ الواح نازله بملوك ) ٩ - " نفسي كه لحب الله از نفسي برايد در عالم اثر عظيم دارد تا چه رسد ببلايا و رزايائي كه در سيبيل الله بر نفسي وارد شود "
٠ ( ص ٤٨ ج ٨ مائده اسماني ط ١٢١ بديع ) ١٠ - " چون مومنين و محبين بمنزله اغصان و اوراق اين شجره مباركه هستندلهذا هر چه بر اصل شجره وارد گردد البته بر فرع و اغصان و اوراق وارد ايد .